پسر در حمام.......


ساعت ۴ بعد از ظهر

ـ همون طورکه روتخت نشسته ، لباساشو میکنه و هر کدوم رو پرت میکنه یه گوشه اتاق.

ـ نیم وجب حوله رو میگیره دور باسنش و میره به سمت حموم .

- می ایسته جلو آیینه، شکمش را تو میده ، بازو میگیره ، فیگور چپ، فیگور راست ، نیم ساعت قربون صدقه خودش میره، ( این قد و بالا رو ببین چه کرده لای لای لای ) مامان جونش هم از تو آشپزخونه تایید میکنه .

ـ زیر بغلش رو بو میکنه و رنگ چهره اش بر میگرده. ( سبز ، آبی ، بنفش،.........)

ـ در کمد شامپو ها رو باز نمیکنه چون میدونه توش چیزی پیدا نمیشه.

ـ با قالب صابون سبزش زیر بغلهاشو کف مالی میکنه.(یه عالمه مو میچسبه به صابون )

ـ با همون صابون صورت و مو و بدنش رو میشوره.

ـ نرم کننده مو ؟؟؟؟؟؟؟؟ برو بابا !!!!!!!

از زیر دوش میاد بیرون و یکهو می بینه یادش رفته بوده در حموم رو ببنده . و همه فرش خونه و کف خونه خیس شده . ( بیخیال مامان خشکش میکنه )

ـ حوله فسقلیش رو می پیچه دور باسنش و همون طورخیس خیس میره تو اتاقش .

ـ حوله خیس رو پرت میکنه رو تخت و ۲ دقیقه ای لباس میپوشه .......